نوشته شده توسط : yaser asadi nemati

 

آخرالزمان از نگاه قرآن

 


 

آخر زمان به معنای واپسین دوران از دنیا است كه به قیامت می پیوندد. این بدان معناست كه دنیا دارای پایانی است و زمان آن به سر خواهد آمد و چیزی از دنیا بر جا نخواهد ماند.

 

 


 

آخرالزمان

 

لزوم شناخت پایان تاریخ

مطالعه پایان تاریخ بشر و جهان بسیار مهم و اساسی است، زیرا از یك نظر سرنوشت شخص و نوع بشر را بیان می كند. كسانی كه درباره ماهیت و موقعیت خود در تردید هستند و درباره سرنوشت خویش دغدغه دارند و یا دغدغه نوع بشر آنان را به خود مشغول داشته است، می كوشند تا بدانند چه بر سر خودشان و آینده جهان و بشریت می آید.

بی گمان بر دانشمندان است كه با بررسی دقیق و تدبر در آیات قرآنی از یك سو و نیز یافته های علمی مختلف از سوی دیگر، به تطبیق تصویرسازی قرآن اقدام كنند و واقعیت های آخر زمانی را به شكل علمی برای مردم تبیین و تحلیل نمایند تا به این وسیله فرصت های تازه ای به بشر ببخشند و مسیر مشخص و معلوم زیستی برای او تعیین كنند.

با این همه این بدان نخواهد بود كه ما دست از قرائت صرف آیات برداریم؛ زیرا تلاوت آیات الهی بویژه آن هایی كه نسبت به سرنوشت شخصی و جمعی بشر و جهان، مطالبی را بیان داشته است می تواند در شیوه رفتاری انسان ها تأثیر سازنده و مثبتی به جا گذارد. هر چند كه این آیات و تصویر و فضاسازی آن همانند دیگر آیات تكوینی و تشریحی از ویژگی «اضلال بسیار و هدایت بسیار» برخوردار می باشد، ولی بی گمان پندی است برای صاحبان خرد و اولوالالباب و عبرتی برای كسانی كه می خواهند راه درست زندگی را بیابند و در مسیر كمالی گام بردارند.

آخر زمان به معنای واپسین دوران از دنیا است كه به قیامت می پیوندد. این بدان معناست كه دنیا دارای پایانی است و زمان آن به سر خواهد آمد و چیزی از دنیا بر جا نخواهد ماند

 

وحشت در آخر الزمان

بی گمان آخر الزمان به معنای پایان تاریخ جهانی است كه از آن به هستی مادی یاد می شود و شامل همه هفت آسمان و زمین می باشد. به این معنا كه آن چه در برابر ماست، مجموعه ای از هستی و بخشی از آن است كه روزی می بایست به پایان رسد؛ زیرا این مجموعه خود در زمانی قرار گرفته كه آغاز و انجامی دارد؛ هر چند كه فراتر از این مجموعه و در سایر بخش های هستی كه بیرون از دایره هستی مادی می باشد، حیات و زندگی به شكل دیگری ادامه داشته و خواهد داشت. كاربرد آخر الزمان در آیات و روایات به روشنی این معنا را تبیین می كند كه آن چه ما از آن به دنیا در برابر آخرت و جهانی دیگر یاد می كنیم، روزی به سرانجام می رسد و پایان می یابد و زمان و زمین یعنی ماده و هر آن چه از لوازم آن است در هم پیچیده می شود و اثری به این شكل از آن باقی و برجا نخواهند ماند.

در آیات قرآنی از این تغییر و تحول، به تبدل یاد شده و خداوند به صراحت می فرماید: یوم تبدل الارض غیرالارض و السماوات و برزوالله الواحد القهار؛آن روز كه زمین به زمینی جز این بدل شود و آسمانها به آسمانی دیگر، و همه در پیشگاه خدای واحد قهار حاضر آیند.(ابراهیم آیه 48)

عذاب

 

آخر الزمان به معنای واپسین دوران از دنیا است كه به قیامت می پیوندد. این بدان معناست كه دنیا دارای پایانی است و زمان آن به سر خواهد آمد و چیزی از دنیا بر جا نخواهد ماند.

آیات قرآنی چندی به مسائل و حقایقی كه در روزهای واپسین دنیا برای زمین و آسمان ها رخ می دهد، اشاره دارد و دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی و هم چنین تغییرات تكوینی آن تبیین شده است.

اشراط الساعه به بخشی از این تحولات و تغییرات اشاره می كند كه در بسیاری از آیات و روایات به طور كامل به آن پرداخته شده است.

اهم مطالبی كه درباره آخرالزمان و روزهای واپسین آن در آیات قرآنی به تصویر كشیده شده است اموری چون جنگ جهانی (كهف آیات 98 و 99 و نیز مجمع البیان ذیل آیات) خروج سفیانی (سبا آیه 51 و نیز مجمع البیان ذیل آیه) خروج جنبنده ای سخنگو از زمین (نمل آیه 82) حاكمیت اسلام و مۆمنان در آخر زمان (نور آیه 55 و انبیاء آیه 105)، نزول و رجعت حضرت عیسی(علیه السلام) از آسمان به زمین (نساء آیه 159 و زخرف آیات 57 تا 61 و نیز مجمع البیان ذیل آیات)، رجعت گروهی از مردم به دنیا (نمل آیه 83 نیز مجمع البیان ذیل آیه)، هجوم یأجوج و مأجوج (انبیاء آیه 96 و كهف آیات 94 تا 99 و مجمع البیان ذیل آیات)، اجتماع شیعیان در آخر زمان (بقره آیه 148 و مجمع البیان ذیل آیه)، عدالت و امنیت در آخر زمان (نور آیه 55)، آتش گرفتن دریاها و اقیانوس ها، برخورد سیارات و ستارگان، پنبه شدن كوه ها و آتش گرفتن آسمان، تبدیل شدن كرات آسمانی به فلزات مذاب و مانند آن می باشد. (معارج آیات 8 و 9 و آیات دیگر)

تنها اندكی به كمال انسانی مطلق می رسند، زیرا شرایط به گونه ای نیست كه انسان ها بتوانند به درستی همه قابلیت های خویش را آشكار كنند

 

دو نوع آخرالزمان

به نظر می رسد كه قرآن، آخر الزمان را به دو بخش اصلی دسته بندی كرده است: بخش نخست آن، زمانی است كه حاكمیت صالحان در آن برپا می شود و زمین و آسمان تمامی نعمت های خویش را به بشر ارزانی می دارد. در این زمان با بازگشت اولیای كامل چون امیرمۆمنان(علیه السلام) و پیامبر(صلی الله علیه وآله)، جهان از بهترین وضعیت و آرمانی ترین حالت خود برخوردار می شود و در یك زمان طولانی، جهان از امنیت و عدالت بهره مند می شود و انسان ها فرصت های برابری برای تكامل و كمال می یابند تا به آن چه شایسته و بایسته انسانیت است برسند.

با این همه تنها اندكی به كمال انسانی مطلق می رسند، زیرا شرایط به گونه ای نیست كه انسان ها بتوانند به درستی همه قابلیت های خویش را آشكار كنند.

از نظر كمیت گروه بیشتری به گروه اصحاب یمین می پیوندند و با تقرب به كمالات آسمایی الهی به بهشت برین درمی آیند (واقعه آیات 38 تا 40)؛ اما از نظر كیفیت در شرایط ایده آل و آرمانی همانند سابقون نمی شوند، چون سابقون در شرایطی به كمال مطلق دست یافته اند كه شرایط بسیار سخت و جانكاه بود و همه نوع فتنه ها و ابتلائات و رنج ها و كاستی ها آنان را به خود گرفته بود. (واقعه آیات 13 و 14)

بخش دوم آن، بخشی است كه دیگر، دنیا می بایست به جهان دیگری تبدیل شود و زمینی دیگر از درون دنیای فروپاشیده و مذاب شده و چون پنبه زده شده (معارج آیه 9 و نیز القارعه آیه 5) و آتش گرفته (معارج آیه 8)، بیرون آید و آسمانی دیگر آفریده شود. (ابراهیم آیه 48)

تصویری كه قرآن برای این بخش دوم از آخر زمان و روزهای واپسین جهان و بشر ترسیم می كند بسیار وحشتناك است.

سرنوشت انسان بعد  از بهشت و جهنم

سؤالي دارم که سال هاست ذهن مرا به خود مشغول کرده و جوابي براي آن پيدا نمي کنم آخر زندگي انسان چه مي شود؟ بعد از مرگ رسيدن روز قيامت و تعيين سرنوشت هر شخص (جهنمي يا بهشتي) بعد چه مي شود؟ پايان همه راحتي هايي که در قرآن براي اهل جنت وعده داده شده چيست؟ هدف را شنديده ام که رسيدن به سعادت است بعد چه؟ سعادت يعني چه؟

براي اينکه معلوم شود آخر زندگي انسان چه مي شود، بايد دانست که اول زندگي او چه بوده است. خداوند مي فرمايد: « ... كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ...» (اعراف/29و30)؛( ... همان گونه که شما را در آغاز آفريد باز مي گرديد، جمعي را هدايت کرده و جمعي گمراهي بر آنها مسلم شده است ...» و فرمود: « وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم » ٍ(حجر/21)؛( و هيچ چيزي نيست مگر اينکه خزائن آن نزد ماست و ما آن را ناز نمي کنيم مگر به اندازه معلوم و معين» و فرمود: « ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ ...» (نحل/96)؛( آنچه نزد شماست فاني مي شود اما آنچه نزد خداست باقي است ...) . از اين آيات شريفه استفاده مي شود که اولا همه اشياء و از جمله انسان حقيقتي در نزد خدا دارند ثانيا اين حقيقت ثابت و زوال ناپذير است؛ بر خلاف امور دنيوي که زوال پذيرند ثالثا مسير بازگشت مطابق مسيري است که انسان از خدا تا عالم ماده طي کرده است. بنابراين ما از جانب خدا آمده ايم و به سوي او بازمي گرديم . «أَلا إِلَى اللّهِ تَصيرُ اْلأُمُورُ » (شوري/53)؛( آگاه باشيد که همه امور به سوي خدا بازمي گردند.) انسان مظهر اسماء خدا و ظهور کمالات اوست و بازگشت او به عالم اسماء الله است و مراد از اسماء الله، الفاظ يا مفاهيم نيستند بلکه اسماء خدا ، کمالات وجودی خدا و حقايقي الهي و مافوق عالم مخلوقاتند ؛ و نظام عالم براساس نظام اسما‌ء الله است؛ بلکه انسان فوق مرتبه اسماء الله و از مقام احديت آمده است و بازگشت او نيز به سوي مقام احديت است. تمام خلائق کمالات اويند که با اسم ظاهر به ظهور مي رسند و به حکم اسم باطن به اصل خويش بازمي گردند. پس خلق، ظهور کمالات اويند و کمالات خدا از آن اوست لذا اهل توحيد مي گويند: « إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ » (بقره/156)( ما از آن خداييم و به سوي او بازمي گرديم )
انسان در بين ديگر موجودات داراي اخيتار ويژه و مکلف به تکاليف الهي است و در سايه اين تکاليف است که مي تواند به مقام لايق خويش باريابد. به عبارت ديگر دين و قرآن نقشه بازگشت انسان است، که انسان با آن راه آمده را بازمي گردد و چون اين مسير را آمده است خاطره اي از اين مسير در فطرت او وجود دارد، از اين جهت است که انسان امور الهي را فطرتا طالب است مثلا فطرتا علم را دوست دارد، زيبايي را دوست، عدالت و خوبي را دوست دارد و ... بنابراين تعيين سرنوشت انسان و مقصدي که انسان به آنجا مي رسد در دنيا به دست خود اوست و فطرت و عقل و دين راهنماي هستند به سمت مقصد حقيقي؛ و روز قيامت صرفا روز ظهور حقيقت است يعني در آن روز معلوم مي شود که هر کسي چه راهي را رفته و به کجا رسيده است. در آن روز گروهي اصحاب شمال و اهل جهنمند ؛ اينها کساني هستند که کمالات وجودي خود را کسب نکرده و پشت به خدا نموده اند؛ لذا در ظلمت و تاريکي قرار گرفته اند ؛ چون از خدا که نور است رو برگردانده اند. اينها خدا را فراموش کردند لذا در همين دنيا همه عالم او را فراموش کردند حتي خودش نيز خودش را فراموش کرد. چون همه موجودات باطنا رو به خدا هستند و اگر کسي پشت به خدا کند، هستي با او قهر مي کند. خداوند متعال مي فرمايد: « و نباشيد مانند آن کساني که خدا را فراموش کردند پش خدا آنها را به خودفراموشي گرفتار نمود آنها همان فاسقانند»(حشر/19) و فرمود: « هر کس از ياد خدا روي برگرداند پس همانا براي اوست زندگي تنگ و روز قيامت او را کور محشور مي کنيم. گويد پروردگارا چرا مرا کور محشور کردي در حالي که من بينا بودم. خدا مي فرمايد: آن گونه که آيات من براي تو آمد و تو آنها را فراموش کردي، امروز نيز تو فراموش خواهي شد». (طه / 24 - 26 ) چنين کسي هيچ نخواهد ديد چون از نور خدا محروم است و بدون نور خدا هيچ چيزي قابل رؤيت نيست.
اما گروهي ديگر در قيامت اصحاب يمين هستند و جايگاه آنها بهشت است. البته بهشت نيز مراتبي دارد؛ و براي بهشت پايان معني ندارد چون پايان براي چيزي است که حرکت داشته باشد و حرکت از خصوصيات عالم ماده است لذا در بهشت نه حرکت است و نه زمان؛ و جايي که حرکت و زمان نيست نه پايان معني دار و نه خستگي و دلزدگي.
در آخرت گروه سومي نيز وجود دارند که مقام آنها فوق اصحاب یمین و اهل بهشت است. اينها غرق در لذت ديدار خداوند متعالند و به بهشت اسماء و صفات بارمي يابند. اينها زنده به حيات خدا، عالم به علم خدا، قادر به قدرت خدا و باقي به بقاي خدا هستنداینها کسانی هستند که بهشت آرزومند آنهاست . اين مقام از حد ادراک ما بيرون است ما حتي قادر به درک پايين ترين مراتب بهشت نيستيم چه رسد به درک اين مقام. آنچه در قرآن از نعمات بهشتي گفته شده ظاهر آنها در حد فهم مردم عادي است، لکن براي اهل فهم در پشت همين الفاظ، حقايقي نهفته است. حقايق عالم بالا براي ما مجهول است لذا اين کلمات تنها سايه اي از آنها را براي ما روشن مي کند. تعريف بهشت بر اهل دنيا مثل تعريف خورشيد است بر نابيناي مادرزاد. يک نابينا از تعريف خورشيد ممکن است تصويري در ذهن براي خود درست کند ولي اين تصوير هيچ گاه عين خورشيد نخواهد شد. لکن اگر اين نابينا، روزي بينا شود به محض ديدن خورشيد از روي همان تعاريف خورشيد را خواهد شناخت و آن موقع است که مي فهمد چه قدر تفاوت بوده است بين فهم قبلي او با فهم فعليش لذا خداوند متعال فرمود: « هيچ کس نمي داند چه چشم روشنيهايي براي او نهفته شده است. اين پاداش کارهايي است که انجام مي دادند.»(سجده/17(
سعادت، يعني رسيدن به حقيقت و کمال خويش و چون کمال انسان داراي مراتبي است، سعادت او نيز داراي مراتب است. بهشت درجه اي از سعادت است که خود درجاتي دارد و بالاتر از آن رسيدن به مقام رضوان خداست ؛ لذا خداوند متعال بعد از تشريح نعمات بهشتي فرمود: « ... وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»(توبه/72) ( و رضوان و خشنودي خدا برتر است و اين است پيروزي بزرگ.) بالاتر از اين نيز مقاماتي است و اعلي درجه سعادت رسيدن به مقام احديت است که فهم آن از عقول ما خارج است. ــ توجه : مقام احدیت برای همه، یکسان نیست و احدیت هر کسی به نسبت خود اوست ــ
در هر مرتبه از سعادت چند عنصر دائما حضور دارد، که عبارتند از: 1. جاودانگي 2. دانايي 3. قدرت 4. غنا و دارايي 5. زيبايي 6. لذت و ابتهاج و ... به طوري که اگر انسان همه اين امور را در دنيا داشته باشد باز احساس سعادت مي کند لکن داشتن همه اينها در دنيا محال است ولي با اينها مردم در دنيا دنبال اين امورند. اگر اندکي در انسانهاي اطرافمان دقت کنيم مي بينيم که همه دنبال اين امورند و کسي نيست که لااقل دنبال يکي از اين امور نباشد. البته رسيدن به اين امور در دنيا نيز به نوعي ممکن است اما براي کساني که دنيا و آخرتشان را به هم پيوند دهند.

سعادتمند و الهی باشید با آرزوی بهترینها و عاقبت بخیری برای شما خواننده عزیز .



:: برچسب‌ها: سرنوشت انسانها ,
:: بازدید از این مطلب : 595
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 8 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : yaser asadi nemati
پرسش:
در معنی «فزت و ربّ الکعبه» است که می گویند به خدای کعبه رستگار شدم، این سخن چه معنا دارد زیرا گوینده آن امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ است، و رستگار شدن از این فرد که در زمان کودکی به پیامبر ایمان آورده مناسب نیست، آیا معنی صحیح تری وجود دارد؟
پاسخ:

 

استاد شهید مطهری در این رابطه می   فرماید: این است که می بینیم، علی ـ علیه السّلام ـ آن گاه که می بیند مرگش به صورت شهادت نصیبش شده از خوشحالی در پوست نمی   گنجد، لذا در لحظات آخرین حیاتش می فرماید به خدا سوگند هیچ امر مکروه و خلاف انتظاری برای من رخ نداده است همان رخ داد که می خواستم و به آرزوی خود که شهادت است رسیدم مثل من مثل کسی است که شب تاریک در جستجوی آب در صحرایی می گردم، ناگاه چاه آبی یا سرچشمه ای پیدا می کند مثل من مثل جوینده ای است که به مطلوب خود نائل گشته است. [1]



[1] -  مطهری ، مرتضی، قیام  انقلاب  مهدی(عج) به  ضمیمه  شهید، ص 116 تا 118.



:: بازدید از این مطلب : 690
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 8 مرداد 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : yaser asadi nemati

چی می شد اگر تو گوگل سرچ می کردی «نیمه گم شده من»؛

بعد گوگل عکساشو واست می آورد!؟

این دانشمندا چه غلطی می کنن پس؟؟

دست بجونبونید دیگه پیر شدیم بابا





:: برچسب‌ها: چتروم فارسی ,
:: بازدید از این مطلب : 6380
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 27 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : yaser asadi nemati

 some days your dignity came down don"t give up hope because the sun every evening sets to rise tomarrow"s morning

اگر روزگاری ، شأن و مقامت پائین آمد نا امید مشو ، زیرا آفتاب هر روز هنگام غروب پائین میرود تا بامداد روز دیگر بالا بیاید .
 

The most powerfull people is whom that controls his anger

نیرومندترین مردم آن است که خشم خود را نگه دارد .
 



 

In the world the unique funds of prosperity is kindness

در جهان یگانه ، مایه نیکبختی انسان محبت است

 
Every one who is seeking others prosperity , finaly will gain his prosperity

هر کس در طلب خیر و سعادت دیگران باشد بالاخره سعادت خودش را هم به دست خوهد آورد .


Don"t forget the kindness and don"t consider it humble

محبت را فراموش نکنید و آن را ناچیز مشمارید .

 

Examine a man by his action not his words

امتحان کنید مرد را به فعل او نه به قول او .

 

  If you want to know nature of someone , consult with him to be familiar with his justice, oppression and evil

اگر بخواهی طبع کسی را بشناسی با او مشورت کن تا به عدل و جور و شر او واقف گردی .

 

Unpatiense do not free the human from pain but it is a new pain which the human adds to his other pain for his mortality

بی صبری انسان را از هیچ رنجی نمی رهاند بلکه درد تازه ایست که انسان برای از پا درآوردن و نابود ساختن خود بر سایر دردهای خویش می افزاید .

 

Act your promise to gain two superiority , the trust and munificence

آن چه وعده کردی وفا کن تا حائز و فضیلت گردید : جود و صدق .


Life without love is impossible . world is like a cemetery for people who don"t have love 

زندگی بی عشق محال است . برای مردم بی عشق دنیا حکم قبرستان وسیعی است 


Behaviour excellencies should be gain for beauty and health of soul, not for fear of punishment
فضایل اخلاقی نه به امید مکافات و نه از ترس مجازات بلکه برای خاطر صحت و جمال روح باید اکتساب شود .





:: بازدید از این مطلب : 641
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 18 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : yaser asadi nemati


:: برچسب‌ها: فروشگاه اینترنتی ,
:: بازدید از این مطلب : 582
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 12 تير 1392 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد